ضرورتهاى گرامیداشت یاد و صیانت از خط امام خمینى(ره)
چکیده: بیست و یکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) را در حالى گرامى مىداریم که با نگاهى به کارهاى بزرگ و سترگ آن رهبر فرزانه که هر کدام به تنهایى از بزرگى مردى از تبار نور و سلاله پیامبر(ص) نشات مى گیرد، بیشتر به عظمت و بزرگى انقلاب او درعصر بىخبرى از دین ومعنویت، پى مىبریم و به مراتب بیش از گذشته رسالت نسل حاضر را براى پاسداشت آن سنگین وخطیر مىدانیم. شاید براى برخى این سؤال مطرح باشد که پس از گذشت بیش از 20 سال از رحلت آن عزیز، دیگر چه نیازى به گرامیداشت یاد و اندیشههاى آن امام است که در این نوشتار به آن مىپردازیم.
بىتردید امام خمینى بزرگترین احیاگر دین اسلام پس از ائمه معصومین - علیهمالسلام - در طى تاریخ هزار و پانصد ساله اسلام بوده است. انقلاب شکوهمند اسلامى یقینا الگوى موفقى از تاریخ صدر اسلام، خصوصا از حماسه حسینى است. از این رو احیاگرى امام خمینى تنها به ابعاد معرفتى و نظرى دین خلاصه نمىشود؛ او هم در ابعاد معرفتى و هم در ابعاد عملى به احیاى دین اسلام پرداخت.
در واقع امام خمینى نه تنها در ابعاد معرفتى تکبعدى نبود بلکه در ابعاد عملى نیز جامع ابعاد بود. از این رو او تنها فقیهى برجسته نبود که فقط ابعاد فقهى اسلام را حیات بخشد؛ همچنانکه او تنها متکلم و فیلسوف نبود که تنها ابعاد اعتقادى و هستىشناسى دین را احیا کند. همانگونه که او تنها مفسر قرآنشناس یا محدث سنتشناس نبود که در قرآنشناسى یا سنتشناسى، حیاتى دوباره بیافریند؛ چنانکه تنها شخصیت عرفانى و معنوى برجستهاى نبود که تنها ابعاد معنوى و عرفانى اسلام را زنده کند و یا تنها عالم سیاسى یا حقوقدان نبود که تنها ابعاد سیاسى یا حقوقى دین را به بشریت بشناساند.
در ابعاد عملى نیز او نه عابد صرف بود که تنها ابعاد عبادى اسلام را مطرح کند و نه حاکم صرف بود که حکومت اسلامى را تنها معرفى کند و نه اخلاقى صرف بود که اخلاق دینى را در عمل به نمایشگذارد و نه عارف صرف بود که سیر و سلوک دین را به اهل سلوک بیاموزد و نه متشرع صرف بود که پایبندى به فرایض و نوافل را نشان دهد. همچنان که او تنها زاهد نبود که زهد اسلامى را به ما نشان دهد؛ چنانکه تنها انقلابى مبارزهجویى نبود که در مصاف دشمنان، آماده مبارزه و جانفشانى و هجرت و حبس و غربت و فداکارى باشد.
او یگانه قهرمان میدان علم و عمل در ابعاد گوناگون بود. او هم فقیه بسیار برجسته و هم متکلم بسیار زبردست و هم فیلسوف بسیار بزرگ و هم مفسر و قرآنشناس کمنظیر و هم سنتشناس و محدث بس عجیب و هم تاریخدان و سیاستشناس هوشمند و هم مردمشناس و جامعهشناس زبردست و هم مرد روحانى و عارف بىنظیر بود.
از این رو باید اعتراف کرد که او شخصیت بىمانندى بود که مادر روزگار از زادن مردى همانند او عقیم است. به تعبیر برخى بزرگان شاید هزار سال بگذرد و همچون امام خمینى به وجود نیاید و به قول فرزند برومند او مرحوم سید احمد خمینى، «او روح خدا بود در کالبد زمانه و روح خدا جاودانه است».
البته او تنها در احیاگرى دین یگانه اعصار نبود بلکه در اصلاحگرى دینى نیز نقش استثنایى و بىنظیر او براى همه دورانها تا ابد در تاریخ ثبت و ضبط خواهد شد. او همانند خورشیدى در تارک ایران اسلامى و انقلاب اسلامى براىهمیشه تاریخ، نورافشانى و هدایتگرى خواهد نمود.
به همین دلیل او در کنار معرفى ابعاد مختلف اسلام، اهمیت توجه به کجفکریها و جمود و قشریگریها و معرفى ناقص اسلام و التقاطها و انحرافها را گوشزد مىکند و در کنار مبارزه با طاغوت و استبداد و استعمار و استکبار جهانى، مبارزه با خرافه و تحجرگرایى و مقدسمآبى و التقاط و انحراف را نیز وجهه همت خویش قرار مىدهد و در مکتوبات و سخنان و پیامهاى خویش پیوسته مخاطبانش را متوجه این مسأله مىسازد.
از همین روست که او در دو سال آخر عمر شریف خویش در معرفى اسلام حقیقى، اصطلاح «اسلام ناب محمدى (ص )» و در معرفى اسلام متحجرین و مقدسمآبان و التقاطیها، اصطلاح «اسلام آمریکایى» را به کار برد و در غالب پیامها و سخنرانیها بارها به مناسبتهاى مختلف در معرفى این دو اسلام اصرار و پافشارى مىکرد، بلکه بازشناسى اسلام ناب محمدى و جدا کردن آن را از اسلام آمریکایى از واجبات سیاسى بسیار مهم مىدانست و بر آن تأکید مىورزید.
و امروز اگر مراسمى و فراخوانى براى گرامیداشت آن عزیز مىگیریم براى صیانت از این اندیشههاى جاوید است:
1- خط امام یعنى قیام و حرکت براى خدا و به دست آوردن رضایت حضرت حق
الف- قیام ما لله بود. ب- همه ما در محضر خدا هستیم. ج- در اسلام، معیار رضایت خدا است، نه شخصیتها. د- ما شخصیتها را با حق بسنجیم و نه حق را با شخصیتها. معیار حق و حقیقت است. ه- مقصد را مقصد الهىکنید، براى خدا قدم بردارید.
2- خط امام یعنى اسلام را جامع و کامل دانستن
الف- حقوق اسلام یک حقوق کامل و مترقى است. ب- اسلام براى نجات بشر آمده است. ج- اسلام دین سیاست است، حکومت دارد. د- والله اسلام تمامش سیاست است.
3- خط امام یعنى تلاش براى حفظ اسلام
الف- دفاع از اسلام بزرگترین عبادت است. ب- اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همهمان باید از بین برویم تا حفظش کنیم. ج - اگر جهانخوران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیاى آنان خواهیم ایستاد.
4- خط امام یعنى تلاش براى پیاده کردن اسلام
الف- امروز روزى است که اسلام باید تحقق پیدا کند. ب- ما براى آن نهضت کردیم که اسلام و قوانین اسلام و قرآن در کشور ما حکومت کند. ج- ما عدالت اسلامى را مىخواهیم در این مملکت بر قرار کنیم.
5- خط امام یعنى داشتن روحیه ایثار، فداکارى و شهادتطلبى
الف- شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما. ب- ملتى که شهادت را آرزو دارد پیروز است. ج- مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگى سیاه است. د- گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است.
6- خط امام یعنى دعوت مسلمانان و مستضعفان به قیام در برابر ستمگران
الف- ملتها باید قیام کنند وخودشان را از دست حکومتهاى خودشان و قدرتهاى بزرگ نجات دهند. ب- وظیفه مسلمانان است که قیام در راه اسلام کنند. ج- اى مستضعفان جهان! برخیزید و همپیمان شوید و ستمگران را از صحنه برانید که زمین از آن خدا است و وارث آن مستضعفانند. د- هان اى مستضعفان جهان! بر مستکبران آدمخوار بشورید و حق خود را از آنان بگیرید.
7- خط امام یعنى دعوت به وحدت و پرهیز از تفرقه
الف- مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد همه ستمگران. ب- کوشش کنید که این وحدت کلمه از بین نرود. ج- تفرقه از شیطان است و وحدت کلمه و اتحاد از رحمان است. د- آن که صدمه بیشتر به ما مىزند همین اختلافات داخلى است.
8- خط امام یعنى آزادى را در چارچوب اسلام خواستن
الف- آزادى یک نعمت بزرگ الهى است. ب- اسلام هم آزادى دارد، اما آزادى بىبند و بارى نه، ما آزادى غربى نمىخواهیم. ج- از آزادىهاى مخرب باید جلوگیرى شود. د- آزادى به شکل غربى آن که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است.
9- خط امام یعنى ولایت فقیه را حجت خدا دانستن
الف- بهترین اصل در قانون اساسى، این اصل ولایت فقیه است. ب- پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکتتان آسیب نرسد. ج- ولایت فقیه براى مسلمین یک هدیهاى است که خداوند تبارک و تعالى داده است. د- ولى امر حجت خدا است.
10- خط امام یعنى براى مردم ارزش قایل بودن
الف- ما هر چه داریم از این ملت است، البته ملت اسلامى که با فریاد الله اکبر این کار را انجام داد. ب- میزان رأى ملت است. ج- مردم نباید کنار بروند، اگر مردم کنار بروند همه شکست مىخوریم.
11- خط امام یعنى تلاش براى حفظ جمهورى اسلامى و نظام دینى
الف- حفظ این جمهورى اسلامى از اعظم فرایض است. ب- حفظ نظام از واجبات شرعیه و عقلیه است.
12- خط امام یعنى بیزارى جستن از تفکر ملىگرایى و لیبرالى
الف- این ملىگرایى، اساس بدبختى مسلمین است. ب- من تا زنده هستم نخواهم گذاشت انقلاب به دست لیبرالها بیفتد. ج- اینهایى که به اسم ملیت و گروه گرایى و ملىگرایى بین مسلمین تفرقه مىاندازند، اینها لشکرهاى شیطان و کمککارهاى به ابرقدرتهاى بزرگ و مخالفین با قرآن کریم هستند.
13- خط امام یعنى در سیاست خارجى مخالف ظالم و یاور محرومان و مظلومین بودن
الف- ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. ب- ما با هر نوع معاملهاى که مصالح مسلمین را آسیب برساند مخالفیم. ج- اهتمام به امور مسلمین از اوجب واجبات است.
14- خط امام یعنى اسرائیل را غاصب دانستن و تلاش کردن براى محو آن
الف- اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود. ب- ایران دشمن سرسخت اسرائیل بوده و هست. ج- باید همه به پاخیزیم و اسرائیل را نابود کنیم و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آنان گردانیم.
15- خط امام یعنى حمایت از ملت مظلوم فلسطین
الف- اصولاً این تکلیف همه مسلمین است که قدس را آزاد کنند و شر این جرثومه فساد را از سر بلاد اسلامى قطع کنند. ب- ما از مبارزات برادران فلسطینى و مردم جنوب لبنان در مقابل اسرائیل غاصب کاملاً پشتیبانى مىکنیم.
16- خط امام یعنى مقابله با مستکبران
الف- ما اگر چنانچه قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد. ب- وظیفه ما است که در مقابل ابرقدرتها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم.
17- خط امام یعنى آمریکا را دشمن دانستن و با آن مبارزه کردن
الف- آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. ب- هر چه فریاد دارید سر آمریکا بکشید. ج- خوشوقتى کامل ما آن روزى است که سلطه همه استعمارگران شرق و غرب، بخصوص آمریکاى جهانخوار از سر مسلمانان قطع شود. د- اسلحههاى سرد و گرم، یعنى قلم و بیان و مسلسل را از نشانهروى به روى یکدیگر منحرف و به سوى دشمنهاى انسانیت که در رأس آنها آمریکا است، نشانه بروید.
18- خط امام یعنى بیزارى جستن از رابطه با آمریکا
الف- با آمریکا رابطه برقرار نخواهیم کرد مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد. ب- آنهایى که خواب آمریکا را مىبینند خدا بیدارشان کند. ج- آن روزى که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت.
19- و در پایان خط امام، یعنى خط رهبرى، زیرا طى 20 سال گذشته خلف صالح آن عزیز سفر کرده یعنى حضرت آیت الله العظمى خامنهاى با قوت و قدرت آنچه در باب خط امام(ره) مطرح شد را دنبال کرده و انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى را به پیش برده است.
رهبر فرزانه انقلاب همانند امام(ره) طى دو دهه اخیر روى مقصد الهى تأکید داشته، همه را به وحدت فراخوانده خطر ملىگراها و لیبرالها را گوشزد کرده، همواره به مردم تأکید کرده است، تمام توان خود را براى حفظ نظام به کار برده، از محرومان و مستضعفان عالم و بویژه ملت مظلوم فلسطین و لبنان حمایت کرده، در برابر فشارهاى سنگین غربىها و آمریکایىها مقاومت نموده و همواره پرچم مبارزه با استکبار و شیطان بزرگ را برافراشته نگه داشته است. بنابراین از جهات مذکور هیچ تفاوتى بین حضرت امام(ره) و حضرت آیت الله العظمى خامنهاى (مدظله العالى) وجود ندارد.
کلمات کلیدی:
راه امام خمینى را ادامه خواهیم داد
چکیده: چرا در زمانهاى که عمر ماندگار نظریهها و مکاتب یک دهه وفا نمىکند و «نظریه پردازى» به «نظریه بازى» تغییر ماهیت و چهره داده است، امام خمینى(ره) به عنوان یک استثنا در نظریه و عمل ظهور مىکند و در برههاى که به عصر ظهور و افول «ایسمها» نامگذارى شده، مکتبى را پایهگذارى مىکند که به جاىافول، روز به روز شکوفاتر و شادابتر در مسیر تعالى گام مىنهد و نوید خاموشى آخرین ایسمهاى جعلى و وارونه را مىدهد؟
نیم نگاهى گذرا به انقلابهاى بزرگ سدههاى اخیر همچون انقلاب کبیر فرانسه، اکتبر روسیه، انقلاب الجزایر و... گواه عمق و عظمت انقلابى است که خمینى کبیر آن را بنیان نهاد. امروز از انقلاب روسیه جز خاطرات تلخ دیکتاتورى سیاه استالین و اعدامها و تبعیدهاى وى، چیزى بر صفحه اذهان نمانده است، استالین که از آن انقلاب بزرگ تنها لباس نیم تنهاى را حفظ کرد که تا آخر عمر آن را به عنوان لباس فرم پوشید و پس از مرگ وى توسط اعقابش از تن وى به درآمد و به بوته فراموشى سپرده شد. از انقلاب عبرت آموز الجزایر نیز چیزى به ارمغان نماند و انقلابى که از مساجد و مدارس دینى سربرآورد، پس از پیروزى حتى یک روز هم حکومت دینى را تجربه نکرد و بالاخره انقلاب فرانسه که با آرمانهاى «ولتر» و «ژان ژاپلوسه» آغاز شد اما با دیکتاتورى ناپلئون بناپارت و کشورگشایىهاى وى ادامه یافت و با اعدام انقلابیون و جانشینى بوربنها و سپس کمونیستها به بیراهه کشیده شد.
رمز مانایى و پویایى انقلاب امام خمینى(ره) را باید در ماهیت اندیشههاى جاوید حضرت امام(ره) جستجو کرد، اندیشههایى که امروزه به عنوان یک مکتب جدید قد علم کرده و تعریف جدیدى از قدرت را در جهان امروز به نمایشگذارده است.
هنر امام به چالش کشیدن نظام هژمونیک مبتنى بر سلطه قدرتهاى استکبارى بود.امام دنیاى غرب را از موضع «کنشگرى» به ورطه «واکنشگرى» غلطاند و در کانون مبارزه، فرهنگ کثرت گراى غرب را به مبارزه طلبید. امام(ره) با اندیشهاى که مرزهاى جغرافیایى را درنوردیده بود، دایره تعارض بین اسلام و دنیاى مادى را نه ملى و منطقهاى، بلکه بینالمللى دانست و فرمود: «اکنون ملتهاى جهان بیدار شدهاند و طولى نخواهد کشید که این بیدارىها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد.»
پس از رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، سکاندار هدایت انقلاب اسلامى در اولین سخنرانىشان از آرمانهاى والاى امام گفتند و فرمودند: «ما با خدا پیمان بستهایم راه امام خمینى را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است دنبال کنیم و از هیچ یک از آرمانهایى که به وسیله امام ترسیم شده، چشم پوشىنخواهیم کرد.»
به تعبیر رهبر معظم انقلاب، هنر بزرگ امام و انقلاب او، ارایه یک اندیشه و مکتب سیاسى نو بود که هویت حقیقى جمهورى اسلامى ایران، مبتنى بر این تفکر و اندیشه سیاسى است و امروز مهمترین وظیفه، انتقال سالم مکتب امام به نسلهاى آینده است که در این راه باید نکات کلیدى و اساسى این اندیشه را با استمداد از بیانات و سیره عملى بنیانگذار این مکتب استخراج نماییم. اندیشههاى نابى چون دفاع از جامعیت اسلام، اصل ولایت فقیه، سیاست نه شرقى و نه غربى، عدالت طلبى، حمایت از مستضعفان، ظلم ستیزى و استکبارزدایى و وحدت جهان اسلام.
بدون شک، اظهار ارادت به امام(ره) بدون اعتقاد به این مکتب سیاسى، بىمفهوم و خیالى است. امام بزرگوار، این تفکر را در طول سالها تبیین نمود و با استقامت در راه آن، تمام مصایب را به جان خرید. این تفکر در واقع همان مکتب سیاسى اسلام است که امام خمینى(ره) از آن تعبیر به اسلام ناب محمدى(ص) کردند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضاى ستاد هفدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى(ره) در پاسداشت آفتاب انقلاب فرموده بودند: «کسانى که مدعى طرفدارى و پیروى از امام هستند باید به اصول و خط امام پایبند باشند. در دورانى که دین حتى در عرصههاى فردى کمرنگ بود، امام، نظام و دولتى را بر اساس دین پایه گذارى کرد، تکرار حرفهاى غربىها از جانب برخى افراد با ادعاى پیروى از امام(ره) ناسازگار است. ما باید بدون تعارف و همانند امام در حفظ مرزهاى اعتقادى و اصول خود صریح باشیم و نگذاریم مرزهاىاعتقادى کمرنگ شود، نمىتوان از یک طرف ادعاى دنبالهروى از امام را کرد ولى از طرف دیگر با سرمایهدارى جهانى موافق بود و یا در پى کسب منافع شخصى بود و براى عدالت اجتماعى ارزش قائل نبود. نمىتوان شعار طرفدارى از امام داد اما به دنبال جداسازى ایدئولوژى از سیاست بود و در مسیر ایدئولوژى زدایى آمریکایىها حرکت کرد. در حالى که غربىها سر اصول خود متعصب هستند از ما مىخواهند از اصول و ایدئولوژى خود دست برداریم.»
خط امام
«خط امام» از دو واژه تشکیل شده است؛ «خط» و «امام». قبل از ورود به بحث باید تصویر روشنى از این دو واژه بیان شود. خط در اصطلاح سیاسى به معناى «راه»، «جهتگیرى» و «روش» است. در عرف اجتماعى نیز وقتى از واژه «خط» استفاده مىشود، مراد یکى از این سه مفهوم است. مثلاً وقتى گفته مىشود: خط من این است یا وقتى گفته مىشود: خط من از شما جداست، منظور این است که راه، روش و جهتگیرى من این است و راه، روش و جهتگیرى من با شما تفاوت مىکند.
باید اضافه کرد که خط اگر چه گاهى در معناى تفکر یا مجموعه تفکرات و اعتقادات نیز استفاده مىشود ولى متداول نیست و طبعاً در این مقاله وارد بحث ما نمىشود.
«امام» در این واژه مراد حضرت امام خمینى(ره) مىباشد. با این وصف ترکیب «خط امام» به معناى «راه امام»، «روش امام» و «جهتگیرى امام» است. در عین حال از آنجا که این واژه در ادبیات سیاسى ما در «امور سیاسى» به کار مىرود طبعاً مراد از خط امام «راه سیاسى امام»، «روش سیاسى امام» و «جهتگیرى سیاسى امام» است و در سایر امورى که به امام متعلق است، بهکار نمىرود.
واژه خط امام از نظر تاریخى با رخدادهاى سیاسى سالهاى 58 و 59 و 60 پیوند خورده است. در این دوره تاریخى در درون نیروهاى سیاسى مناقشهاى در گرفته بود. عدهاى از نیروهاى سیاسى روى مبارزه با «امپریالسم آمریکا» تمرکز داشتند و معتقد بودند که براى مبارزه با امپریالیسم آمریکا باید از اردوگاه سوسیالیسم مدد گرفت و به باشگاه سوسیالیستها بلوک شرق به رهبرى اتحاد جماهیر شوروىپیوست. حزب توده، چریکهاى فدایى خلق، جنبش مسلمانان مبارز و بعضى دیگر از گروههاىچپ الحادى یا چپ مذهبى این داعیه را تبلیغ مىکردند. در نقطه مقابل آنان، گروههاى دیگرى با اشاره به الحادى بودن شوروى، رابطه با آمریکا را ترجیح داده و توصیه مىکردند که با توجه به اشغال نظامى افغانستان از سوى ارتش شوروى و احتمال حمله این کشور به ایران، با آمریکا رابطه استراتژیک برقرار کنیم. این گروه معتقد بودند آمریکایىها مسیحى هستند و امکان همکارى اطمینانبخش میان دو ملت توحیدى وجود دارد. نهضت آزادى، جبهه ملى و سایر گروههایى که لیبرال خوانده مىشدند، از این نظریه حمایت مىکردند. در واقع دو جریان یاد شده در یک نکته به هم مىرسیدند: «براى در امان ماندن از توطئه یک بلوک، ناگزیر باید به بلوک دیگر روى آورد و با آن همکارى استراتژیک داشت»
این در حالى بود که انقلاب اسلامى ایران بر اساس اصل «نه شرقى، نه غربى» راه جدیدى را در عرصه روابط بینالملل جستجو و راه خود را از دو بلوک جدا و حتى در نقطه مقابل آن ارزیابى مىکرد. تجربه دهه اول انقلاب اسلامى ثابت نمود که هر دو بلوک با برپایى و استقرار «جمهورى اسلامى» مخالف بودند و براى براندازى آن همکارى مىکردند. البته تلاشهاى فراوان آنان که در ابعاد نظامى، سیاسى، اقتصادى و دیپلماتیک دنبال شد نه تنها «جمهورى اسلامى»را در ایران تضعیف نکرد بلکه ایده جمهورى اسلامى در سطح منطقه تکثیر شد و در دهه سوم به یک بلوک قدرتمند در عرض جغرافیایىحدود 3 میلیون کیلومتر مربع و در گستره انسانى حدود 200 میلیون نفر جمعیت تبدیل گردید.
جریان چپ، حزب توده و... از حرکت و اهداف و اندیشه امام به «خط امام» تعبیر مىکرد و مهمترین شاخصه آن را «ضد امپریالیستى» به معناى ضد آمریکایى مىدانست.
در نخستین روزهاى سال 79 بود که جمعى از تجدیدنظرطلبان براى شرکت در کنفرانس ننگین برلین عازم آلمان شدند. یکى از افراد این گروه، اکبر گنجى بود که در طول سفر گفتگویى را نیز با روزنامه آلمانى «تاگس استپیگل» انجام داد.
گنجى در آن گفتگو تصویرى موهن از امام راحل(ره)، ارائه کرد و گستاخانه اعلام کرد: «اگر فردى فهم توتالیتر از دین را تبلیغ و ترویج کند جایش در موزه تاریخ ایدئولوژىهاى فلاکت بار است و امام خمینى دیگر وجود ندارد و او نیز روزى به موزه خواهد رفت.»
دست اندرکاران روزنامه آلمانى هم با انتخاب تیترى تحت عنوان «عاقبت خمینى در موزه است» نهایت شور و شعف خود را از این گزافه گویىها ابراز داشتند. در آن ایام اکثریت افراد و جریانهاى به اصطلاح، اصلاح طلب نه تنها واکنشى در محکومیت این گنده گویىها از خود نشان ندادند بلکه این ننگ تا آنجا پیش رفت که حتى روزنامه صبح امروز به مدیر مسؤولى سعید حجاریان، در تاریخ 30 فروردین سال 79 در یک فرار به جلو و با درج یادداشتى خواستار محاکمه آیت الله مصباح یزدى به خاطر انتقاد از گنجى شد.
به موزه سپردن امام، سالهاست که به آرزوى اول تجدیدنظرطلبان داخلى و مقامات غربى تبدیل شده است. بدیهى است که این آرزو، نه سپردن جسم و پیکر آن عزیز بلکه به فراموشى سپردن اندیشه هاىژرف و رهایىبخش آن منادى خیر و پاکى است که بیش از هر انسانى خود را به مرزهاى عصمت نزدیک کرده بود.
اما در روزهایى که فرزندان معنوى امام(ره)، بار دیگر جامهدانها را بیرون آوردهاند تا در بیستمین سال غم فراق آن اسطوره جاوید لباسهاى مشکین بر تن کنند، محمدرضا خاتمى دبیرکل سابق حزب مشارکت در گفتگو با آخرین شماره هفته نامه رویش به انتقاد از برخى آراى امام(ره) پرداخته و گفته است: «وقتى مطالب امام(ره) را بررسى مىکنیم، چیزهایى به سود و چیزهایى هم به ضرر ما است. ما که امام(ره) را معصوم نمىدانیم. امکان دارد که ایشان هم دورهاى کم و کاستى داشه باشد.» در این گفتگو که خانم زهرا اشراقى همسر محمدرضا خاتمى نیز حضور دارد، در تبیین مفهوم «انقلاب» و «اعتدال» مىگوید: «به نظر من وقتى در ایران انقلاب شد یعنى همه ما تندرو هستیم. اصلا انقلاب یعنى تندروى، هر کسى خودش را انقلابى بداند تندروست و هر کسى هم که به تندروى، تغییرات و اصلاحات اعتقاد نداشته باشد به معناى اعتدال است که در کشور ما هیچ معنایى ندارد. اعتدال یعنى سکوت محض و بىتفاوتىنسبت به همه چیز»
اگرچه در پاسخ به این اظهارات مىتوان یک دنیا سخن گفت اما به اقتضاى این مجال کوتاه تنها به اجمال و گذرا به چند نکته اشاره خواهیم کرد؛
نقد آرا و افکار امام چه جایگاه و ضرورتى یافته است که باید به قول آقاى خاتمى «تا دیر نشده» آن را انجام داد؟ امروز از نقد نزدیکترین و شبیهترین فرد به معصومین در عصرحاضر، چه کسانى سود مىبرند؟
اگر امروز در برخى امور دچار مشکلاتى هستیم، آیا این مشکلات ریشه در عمل به آراء و اندیشههاى امام دارد یا آنکه در دورى گزیدن و عمل نکردن به توصیههاى بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران است؟ انقلاب اسلامى با هدایت و رهبرى امام آغاز شد و شالوده و زیربناى فکرى و مشروعیت این نظام هم در گرو اندیشههاى ناب و اسلامى آن فقیه جامع الشرایط است. اگر امروز شاهد زخم زبانها و یورشهاى ناجوانمردانه به امام هستیم، نطقه اوج و کانونى آن را باید یورش به مکتب سیاسى امام دانست. مکتبى که خواب راحت را از چشمان سلطه گران و مستکبران ربوده است.
امام یک استثنا در نظریه و عمل
رمز مانایى و پویایى انقلاب امام را باید در ماهیت اندیشه هاىجاوید آن حضرت جستجو کرد، اندیشههایى که امروز به عنوان یک مکتب جدید قد علم کرده و تعریف جدیدى از قدرت را در جهان امروز به نمایشگذارده است.
به تعبیر مقام معظم رهبرى، هنر بزرگ امام و انقلاب او، ارائه یک اندیشه و مکتب سیاسى نو بود که هویت حقیقى جمهورى اسلامى ایران، مبتنى بر این تفکر و اندیشه سیاسى است. اندیشههاى نابى چون دفاع از جامعیت اسلامى، اصل ولایت فقیه، سیاست نه شرقى و نه غربى، عدالت طلبى، حمایت از مستضعفان، ظلم ستیزى و استکبارزدایى و وحدت جهان اسلام، که سخت مورد حقد و کینه دشمنان و بدخواهان قرار گرفته است.
اما شب پرستان و خفاش صفتان امروز و فردا بدانند که نمىتوان به انکار خورشید نشست. خورشید عالمتاب امام تابیدن گرفته و این خورشید را غروبى نیست.
کلمات کلیدی:
راه رهبرى، خط واقعى امام(ره)
امروز مهمترین و روشنترین الگوى تبعیت از «خط امام خمینى» بنا به تجربه 20 ساله اخیر، حضرت آیتا...العظمى خامنهاى- دامت برکاته- مىباشد. رهبر معظم انقلاب اسلامى بدون آنکه قایل به تفاوت باشد، همه مواضع و رویکردهاى حضرت امام را پى گرفتند و با جدیت تمام از آن پاسدارى کردند. برهمین اساس خط امام همان خط رهبرى و خط رهبرى همان خط امام است. باتوجه به انحرافاتى که طىدو دهه گذشته در رفتار و سلوک سیاسى بسیارى از شخصیتهاى سیاسى و از جمله بعضى از داعیه داران«خط امام» مشاهده شد، تردیدى وجود ندارد که اگر سکان انقلاب و نظام در دستان بسیارىاز آنان بود، امروز اثرى از «خط امام» باقى نمانده بود.
یکى از اساسىترین مبانى خط امام(ره) محور قرار دادن خداوند در همه امور مىباشد. چنانچه آن امام همام(ره) در بیان علل قیام و حرکت انقلابى ملت ایران مىفرمایند: «همه قیام کنید و براى خدا قیام کنید، قیام فردى در مقابل جنود شیطانى باطن خودتان و قیام همگانى در مقابل قدرتهاى شیطانى.»
این باور عمیق امام(ره) بود که با خدامحورى مىتوان به مقابله با همه مشکلات وچالشها پرداخت و رویگردانى از آن در هر دورهاى آغاز شکستهاست. بر همین اساس مىفرمودند: «اگر ما یک روزى اتکاى خودمان را از خدا برداشتیم و روى نفت گذاشتیم یا روى سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزى است که ما رو به شکست خواهیم رفت»
بر اساس همین راهبرد حضرت امام(ره) چالشهاى امروز و فرداى کشور را قابل رفع دانسته و براىهمیشه فرمودهاند: «یک کشورى که براى خدا قیام کرده است براى خدا هم پایدار مىماند و براى خدا هم ادامه مىدهد.»
رهبر معظم انقلاب با عنایت به این راهکار راهبردى از اصول حضرت امام(ره) در بیان شاخصههاى اصولگرایى مىفرمایند: «ایمان، هویت اسلامى و انقلابى و پایبندى به آن در درجه اول قرار دارد.... ایمان دور از خرافهگرایى و سستاندیشى، ایمان روشنبینانه، ایمان به دین، ایمان به نظام، ایمان به مردم، ایمان به آینده، ایمان به خود، ایمان به استقلال کشور و ایمان به وحدت ملى و ایمانى که در هیچ بخشى برافروزنده آتشهاىتعصب فرقهاى نباشد:»
حضرت امام(ره) با تأکید بر اخلاص در نیت، اخلاص در اندیشه و اخلاص در عمل همواره معتقد بودند که مبادا نیتهاى خالصى که در ابتداى کارهاى انقلابى بوده تغییر پیدا کند. آن بزرگوار با اعتقاد به اینکه اگر نیتها خالص براى خدا نباشد، دست رحمت الهى از ما برداشته مىشود، مىفرمودند: «نهادهایى که در ایران از خود ملت پیدا شد، اولش با یک قصد خالص الهى پیدا شد و ظاهر شد. اگر این قصد خالص در پیش شما کوچک بشود دست خدا هم برداشته مىشود که این نهادى که شما در آن خدمت مىکنید و خدمت ارزندهاى هست، بسیار کوشش کنید که این خدمت در راه خدا باشد.»\
این اصل کاربردى که راه علاج تمامى ملتها در همه اعصار مىباشد بارها مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته و معظم له براى حصول آن نیز توصیههاى لازم را بیان مىفرمایند: «ما بارها مىگوییم خدمات مسؤولان نظام از هر عبادتى بالاتر است، این حرف درستى است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتى خدمت خواهد شد و آن وقتى با خلوص و با درخشش و شفافیت خود باقى خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد.»
نسخه شفا بخش دیگر حضرت امام(ره) براى پیشرفت امور کشور و رفع چالشها و موانع، عمل به تکلیف و وظیفه بود که از منظر ایشان این رویکرد، بسیار مهمتر از نتیجه عمل خواهدبود چرا که اگر همه افراد جامعه و مسؤولین به وظایف و تکالیف فردى و اجتماعى خود عمل نمایند و به جاى توجه به نتیجه، تکلیف محور باشند دیگر کسى به خاطر ترس از شکست یا عدم نتیجه مطلوب از اقدام لازم سر باز نخواهد زد. چنانچه آن حضرت(ره) مىفرمایند: «ما نباید نگران باشیم که آیا در کارهایى که انجام مىدهیم، چه کارهاى شخصى و در بین خودمان و خداىخودمان و چه در کارهاى اجتماعى که به عهده کسانى هست، نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم.»
این راهکار حضرت امام(ره) براى همیشه مشکل گشاست اما در شرایط بحرانى که مدیریت ویژه نیاز دارد و بسیارى ممکن است به جهت هراس از نتیجه، مردد شوند این توصیه آزمون مهمى در برابر پیروان و عاملین به فرامین ایشان مىگشاید. رهبر معظم انقلاب در طول دو دهه گذشته عملاً اثبات فرمودهاند که در منش و رفتار خویش همواره تکلیفگرا بوده و نتیجه عمل خود را از خداى بزرگ مسئلت داشتهاند. چنانچه امام راحل تأکید داشتند: «همه ما مامور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مامور به نتیجه.»
امام بزرگوار در مجموعه فرمایشات خویش حدود 1125 بار از مردم و مردمدارى سخن گفته و حدود 700 مرتبه نیز نسبت به مستضعفان و محرومین توصیه فرمودهاند که بیانگر جایگاه مردم و لزوم رسیدگىبه محرومین در اندیشه سیاسى ایشان مىباشد. معظمله بارها با ترجیح گودنشینها بر مرفهین بر لزوم خدمترسانى به آنها تأکید نموده و مىفرمودند: «این پایین شهریها و این پابرهنهها به اصطلاح شما، اینها ولى نعمت ماها هستند... خداوند به ما توفیق بدهد که ما یک خدمتگزارى براى اینها باشیم و به این نعمت موفق بشویم.»
مقام معظم رهبرى بر همین اساس خطاب به مسؤولان نظام مىفرمایند: «این مردم همانطور که امام مکرر فرموند ولى نعمتهاى ما هستند، این شوخى نیست. امام فرمودند: اگر به من خدمتگذار بگویند، بهتر از این است که رهبر بگویند. این حرف درستى است، چون خدمتگذارى، براى انسانى که دلش بیدار باشد. مدح بزرگترىاست.خدمتگذارى به مردم افتخار است این اسمها و این سمتها و این تیترها که افتخارى ندارد.... اگر توانستم خودم را قانع کنم که من خدمتگذارم، یک چیزى، و الاّ چه ارزشى دارد؟ خدمتگذار چه کسانى؟ مردم.
البته همه افراد ملت و جامعه را باید خدمت کرد اما مراد، عمدتاً طبقه محرومند که باید مورد توجه خاص براى خدمت قرار بگیرند. به دودلیل ؛ اولاً چون احتیاجشان بیشتر است و عدل این را اقتضاء مىکند، ثانیاً چون پشتیبانى آنها از نظام، جدیتر و همیشگىتر است و از اول این طور بوده است.»
از جمله راهبردهاى بنیادین در اندیشه سیاسى امام راحل(ره) جهت حل مشکلات بنیادین جامعه حفظ استقلال کشور در همه زمینه و رهانیدن ایران اسلامى از زنجیره وابستگى کهن آنست.
این دیدگاه که همواره باید جزء مولفههاى اساسى منافع ملى در دستور کار تصمیمسازان قرار داشته باشد اگر چه ممکن است از نقطه نظر کارشناسى، نتواند پاسخگوى مشکلات کوتاه مدت گردد اما به عنوان یک راهکار عملى دائمى، نتایج پرثمرى در بلند مدت بهدنبال خواهد داشت.
این رویه در سیره عملى ونظرى امام راحل(ره) به صورت مکرر قابل مشاهده است و بارها بر لزوم استقلال همه جانبه کشور تأکید مىفرمودند. براى دستیابى به این استقلال، از نگاه ایشان ریشه وابستگىها در وابستگى فکرى نهفته و نقطه شروع استقلال ملتها، رهایى از وابستگىهاى نظرى و فکرى است. چنانچه در فرمایشات ایشان آمده است: «بزرگترین وابستگى ملتهاى مستضعف برابر قدرتها و مستکبرین، وابستگى فکرى و درونى است که سایر وابستگىها از آن سرچشمه مىگیرد.»
از نگاه حضرت امام(ره) «تا استقلال فکرى براى ملتى حاصل نشود، استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهدشد.»
مقام معظم رهبرى در نخستین سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) تعیین فرمودند: «نقطه قوت و پایدارىملت ایران مبتنى بر دو چیز است، یکى توکل برخدا و دوم تمسک به اصول انقلاب و اصولگرایىکه همان خط واقعى امام(ره) مىباشد. و ثانیاً همه دشمنى و خصومت دشمنان انقلاب اسلامى از همین علت ناشى مىگردد.»
یک پرسش اساسى در این ارتباط که عدم پاسخگویى به آن مىتواند سوءبرداشتها و حتى انحراف در روند انقلاب را بهدنبال داشته باشد، به ماهیت و چیستى اصول اساسى انقلاب مورد تأیید حضرت امام(ره) باز مىگردد که مورد عنایت رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است.
استراتژى امام(ره) در مواجهه با دشمنان جهان اسلام، بیدارى امت اسلامى و یورش مستمر به اردوگاه فکرى دشمنان بود. امام(ره) با خلق ادبیات وتفکرى قدرت بخش وامنیت آفرین، دکترین امنیتى جهان اسلام را ترسیم کرد، آنجا که مىفرمود:«ما درصدد گسترش نفوذ اسلام درجهان و کم کردن سلطه جهان خواران هستیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههاى فاسد صهیونیسم، سرمایهدارى و کمونیسم درجهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند، نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى آینده شاهد آن خواهند بود... ما باید درارتباط با مردم جهان ورسیدگى به مشکلات ومسایل وحمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم... الان اسلام به تمامه درمقابل کفر واقع شده است.جنگ، جنگ است و عزت و شرف و میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است. ملتى که شهادت دارد اسارت ندارد،، ما مثل حسین درجنگ وارد شدیم و بایدمثل حسین به شهادت برسیم... ما اگر چنانچه قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد، متحد شوید که در سایه اتحاد، پیروزیتان برابر قدرتها حتمى است.
سلامت وصلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است، قدرتهاى جهان بدانند امروز مثل دیروز نیست که با یک تشر، ملتها چون دولتها از میدان عقبنشینى کنند، مقصد یک مقصد است و آن شکست ابرقدرتهاست، وظیفه ماست که درمقابل قدرتها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم، این سیلى که ابرقدرتها از ایران خوردند، از اول عمرشان تا حالا نخورده بودند.»
امام(ره) درمواجهه با دشمنان اسلام و بشریت، دو سیلى محکم برگوش آنها نواخت. سیلى اول امام(ره) در مبارزه سلبى ودفاعى بود. در منازعه سلبى، طرف مدافع صرفاً در پى خوددارى از اعطاى امتیاز و ایستادگى در برابر دشمن به نحوى است که او نتواند امتیازى کسب نموده و طرف مدافع را به سوىاهداف خود سوق دهد. بخشى از فرمایشات حضرت امام(ره) درباره عدم تسلیم در برابر دشمنان، دراین زمینه ارزیابى مىشود: «ما تسلیم بىعدالتى نخواهیم شد و با ستمکاران کنار نخواهیم آمد. امروز همه، انقلابى و آماده شهادت هستند. من به پیروزى خودمان اطمینان دارم، دولت آمریکا مفهوم شهادت را نمىفهمد. من جداً اعلام مىکنم که ما مىتوانیم به آسانى در برابر تجاوز آمریکا بایستیم. آمریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند. ما دندانهاى آمریکا را در دهانش خرد مىکنیم. مقصد یک مقصد است و آن شکست ابرقدرتهاست. ما هیچ خوفى از ابرقدرتها نداریم. تمام گرفتارىهاى ما از این آمریکا و اسرائیل است. همه ملت ما، دشمن شماره اول خودش را امروز آمریکا مىداند. آن داغى که به دل آمریکا به واسطه این نهضت وارد شده است، به دل هیچ کس وارد نشده است. خوشوقتى کامل آن روزى است که سلطه همه استعمارگران شرق و غرب و به خصوص آمریکاى جهانخوار از سرمسلمانان قطع شود.»
اما با نگاهى گذرا بر سیره و گفتار امام راحل(ره) مىتوان به خوبى پى برد که ایشان مبارزه با دشمن را صرفاً سلبى وتدافعى نمىبیند، هر چند که همین مبارزه سلبى و دفاعى هم خود افتخار بزرگى است که اکثر حاکمان و دولتمردان فعلى دنیا فاقد آن هستند.
سیلى دوم امام، مبارزهاى تهاجمى، اثباتى و با رویکرد به انفعال کشانیدن دشمن و مجبور کردن او به اعطاى امتیازات پى درپى بود. آنجا که مىفرمود:«به سلاح و صلاح مجهز شوید که خداوند با شماست. اسلام در بعد سیاسى، بدون تشبث به دروغ و خدعه وتوطئه فریبنده، کشورها را به اداره وتمشیت حکومت سالم هدایت مىکند. اقتصاد را به صورت سالم و بدون وابستگى، به نفع همگان، در رفاه همه مردم و با اهمیت به مستمندان و ضعیفان، بارور مىکند. این به عهده علماى اسلام و محققین و کارشناسان اسلامى است که براى جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم برجهان اسلام، طرحها و برنامههاى سازنده و در برگیرنده منافع محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند وجهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به در آورند، البته پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههاى اقتصادى آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایهدارى غرب و اشتراکى شرق، بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست. ارائه طرحها و تبیین جهتگیرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومین وگسترش مشارکت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهیدستى به شمار مىرود. پیش کسوتان جهاد و شهادت درهمه صحنهها حاضر و آماده باشند و مردانه درمیدان باقى باشید و این نهضت را جلو ببرید تا ان شاءالله اسلام، محتواى مترقىپیاده شود. ما در صدد صدور انقلاب اسلامى و حاکمیت ارزشهاى اسلامى و برافراشته شدن پرچم اسلام در اقصى نقاط جهان هستیم.»
کلمات کلیدی:
سیره امام(ره) نشان مىدهد که او روحى ذلت ناپذیر و ستم ستیز داشت و نهیبش صاعقهاى بود که لرزه بر اندام استکبار و نوکران آن مىانداخت. امام(ره) آمریکا را «شیطان بزرگ» و «ام الفساد قرن» نامید. او با افشاى ماهیت درنده خویى آمریکا و غده چرکینى به نام اسرائیل، بمب بیدارى اسلامى را درمنطقه منفجر کرد.
به تعبیر مقام معظم رهبرى، «آنچه زمامداران مختلف، مایه امتیاز آنها مىشد، اغلب آن صفات را ما در امام مجتمع مىدیدیم. او، هم عاقل بود، هم دوراندیش بود، هم محتاط بود، هم دشمن شناس بود، هم به دوست اعتماد مىکرد و هم ضربهاى را که به دشمن وارد مىکرد، ضربهاى قاطع بود. همه آن چیزهایى که براى یک انسان لازم است تا بتواند درچنین جایگاه حساس و خطیرى انجام وظیفه کند و خدا و وجدان خود را راضى بکند، در این مرد جمع شده بود.»
آرى، امام یک حقیقت همیشه زنده تاریخ است که به ما چگونه ایستادن را آموخت. خط امام(ره)، خط کش مدرج مهندسى حکومت ولایى است که زوایاى مردمسالارى دینى را در همه عرصهها اندازه مىزند. امام خمینى(ره) در عصر اقبال به مدرنیته، انقلابى را رهبرى نمود که به تعبیر میشل فوکو در برابر مدرنیته بود. انقلابى که به نام خدا سلطنت را از سریر قدرت به حضیض ذلت کشاند و نقطه عزیمت صورتبندى یک هویت سیاسى دین مداردر دنیاى هویتهاى سکولار بود.
امام خمینى(ره) چه در زمان حیات پربرکتشان و چه در وصیتنامه سیاسى- الهىشان به واضحترین شکل ممکن ضمن تنقیح مناط هویت سیاسى انقلاب اسلامى، چشم انداز مردمسالارى دینى را متصل به حکومت آخرین منجى بشریت، صاحب عصر و الزمان ترسیم کردند و تنها راه اصلاح بشریت را تن دادن به حکومت الله مىدانستند.
به تعبیر مقام معظم رهبرى: «امام راحل در دوران نهضت اسلامى و پس از پیروزى انقلاب اسلامى با نوشتار و گفتار خود خطوط اساسى و مرزهاى نظام جمهورى اسلامى ایران را مشخص کردند و مهمترین مسأله، رعایت این مرزها و حفظ حریم هویت انقلاب اسلامى است.»
اما امروز تنها دو دهه از رحلت جانگداز این رحیل حق مىگذرد و زمان فراغ یار چندان فراخ نیست که پژواک غریو پیامبر گونهاش فراموش و یا دچار کژتابى مىشود. در این روزها که به سالگرد عروج ملکوتى امام بزرگوارمان رسیدیم به موازات تلاش براى بزرگداشت مقام و منزلت ایشان، باید خطوط و اصول آن بزرگوار به عنوان شاخصها و مناطهاى هویت انقلاب اسلامى مورد بازخوانى قرارگیرد.
خط امامى بودن تابلویى براى پایبندى به مبانى انقلاب اسلامى است. خط امامى یعنى کسى که عارف به معرفت اصول نظام اسلامى است. خط امامى یعنى جریانى که از زلال اندیشههاى ناب بنیانگذار انقلاب سرچشمه مىگیرد.
نظریه ولایت فقیه، درون پروژه احیاگرایى معناى دیگرى مىیابد. امام با توجه به تجارب سیاسى و عملىخود، به این درک رسیدند که تنها با همطراز نمودن اختیارات فقیه با پیامبر و ائمه معصومین (ع) است که فقه مىتواند همچنان به عنوان برنامهاى احیاگرایانه مورد توجه قرار گیرد: «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست» (امام خمینى، صحیفه نور، ص100(
تنها با کسب اختیارات مطلق توسط فقیه است که «دین حداکثرى» مىتواند به حیات خود ادامه دهد. با شکست فقه و محقق نشدن شریعت، دین به حاشیه رانده خواهد شد. احیاى دین به احیاى شریعتِ آن وابسته است. بنابراین در دیدگاه امام هر نوع جریانى که به تضعیف قدرت فقه و فقیه بینجامد، نمىتواند جریانى احیاگرایانه قلمداد شود.
در مجموع مىتوان گفت که پروژه ولایت مطلقه فقیه، با تجربه زیست سیاسى امام نسبت مستقیم دارد و از دل مشکلات موجود بر سر راه احیاى دین خلق شده است. لذا درک احیاگرانه از آن، ما را از تقلیلگرایىسیاسى باز مىدارد.
مقام معظم رهبرى همواره در سخنان خود در مورد اندیشه و راه امام(ره) چند نکته اساسى را مد نظر قرار دادهاند:
سعادت کشور تنها در ادامه راه امام(ره) است. رهبر معظم انقلاب حتى با صراحت مىفرمایند: «این را من با محاسبه و دقت و با قرائن و شواهد عینى و مملوس عرض مىکنم. این ملت اگر امروز بخواهد در مقابل قدرتهاى استکبارى شکل گرفته بایستد و هویت و استقلال خود را حفظ کند هیچ راهى ندارد جز اینکه به خط امام و راه امام متمسک شود، هم تفکرات او را در مجراى زندگى و عمل و فکر قرار دهد و هم شیوه او را.» (10/3/84)
معناى احیاى نام امام(ره) دنبال نمودن خط امام است و اگر بخواهیم کشور را آباد و آزاد کنیم باید این خط را دنبال نماییم. (10/3/84) و تنها با پیمودن راه امام، مسایلى چون فقر، عقب افتادگى، اجراى عدالت، عزت بخشیدن به ملتهاى مسلمان، حاکم نمودن اخلاق و تقوا در رفتار فردى و حکومتى را مىتوان حل نمود و البته همه این موارد جزء اهداف امام(ره) بوده پس خط امام یعنى دنبال نمودن اهداف امام خمینى(ره). (14/3/84)
مقام معظم رهبرى، خودى و غیر خودى را در سنجش با شخصیت، اندیشه و وصیتنامه امام(ره) قرار داده و مىفرمایند: «آن کسى که امام و راه امام و وصیتنامه امام را قبول دارد، او خودى است.» (14/3/85) ایشان همچنین افرادى را که استقلال ایران، عزت و پیشرفت علمى کشور و مخالفت با سلطهطلبى آمریکا را دنبال مىکنند و به آن پایبند هستند را خودى مىدانند.
رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود در جمع اعضاى ستاد ارتحال امام(ره) با صراحت و جدیت بیشترى موضوع حساسیت نسبت به مرزهاى سیاسى و اعتقادى نظام را مطرح کردند و با اشاره به اینکه نوشتار و گفتار حضرت امام(ره) خطوط اساسى و مرزهاى نظام را مشخص مىکند، مهمترین مسأله را حفظ حریم هویت انقلاب اسلامى اعلام کردند. ایشان تصریح نمودند که «امام بزرگوار در مراحل مختلف انقلاب اسلامى همواره تلاش کردند با حفظ حریم هویت انقلاب اسلامى مانع از کجروى و گمراهى و نفوذ عناصر بیگانه شوند که این روش درس بزرگى براى ماست.» (13/3/87)
بنابراین مقام معظم رهبرى بار دیگر توصیه مکرر خود را در مورد حفظ مرزها با غیر خودىها به فعالان سیاسىجناحها و گروههاى سیاسى یاد آور شدند و فرمودند: «مرزهاى سیاسى و اعتقادى همانند مرزهاى جغرافیایى است که اگر کمرنگ شوند و یا حساسیتها در قبال آنها کم شود، ممکن است برخىخودىها بدون آنکه متوجه باشند وارد حریم بیگانگان و یا برخى بیگانگان و غیر خودىها وارد حریم انقلاب اسلامى شوند. متاسفانه این اتفاق در کشور ما افتاد و بر اثر غفلتها، در برخى مواقع، اهتمام جدى براى حفاظت از مرزهاى فکرى، عقیدتى و سیاسى نشد و در نتیجه کسانى که از خانواده انقلاب و عاشق امام بودند. به تدریج و بدون آنکه متوجه شوند از مرزها عبور کردند و بر اثر تنفس در فضاى خارج از این مرزها دچار دگرگونى و تغییر شدند البته از آن طرف هم کسانى ناروا و بدون هیچ مشکلى داخل مرزها شدند.» (3/3/87)
یکى از مباحث اساسى مطرح شده توسط مقام معظم رهبرى طى مقطع زمانى مورد اشاره (83-87) تبیین نقش و چگونگى مواجه امام خمینى(ره) با نظام جهانى است مهمترین محورهاى دیدگاه مقام معظم رهبرىدر این زمینه عبارتاست از:
مکتب سیاسى حضرت امام(ره) بعد جهانى و بینالمللى دارد و عناصر و ویژگىهاى آن سخن جدیدى براى جهانیان بوده و راههاى تازهاى را پیشروى آنها قرار مىدهد. بنابراین گفتمان حضرت امام(ره) مردم جهان را به رویگردانى از گفتمانهاى شرق و غرب و روى آوردن به اندیشه اسلامى دعوت مىکند. (14/3/83)
امام(ره) با ترسیم نظام سیاسى اسلام بازیگران جهانى را در چارچوب روشها و اهداف خود به بازىگرفت ؛ نه اینکه خود در میدان آنها بازى کند. بنابراین دشمن را غافلگیر کرد و ساز و کار استکبارى دنیا را فرو ریخت. (10/3/84)
بیدارى مسلمانان جهان، بازیابى هویت اسلامى آنها و نیز معرفى هویت جمهورى اسلامى در عرصه بینالملل از نتایج اساسى اقدامات حضرت امام(ره) در عرصه جهانى است (14/3/85 و 86)
امام(ره) شناخت دقیقى از ابرقدرتها داشت این شناخت به ما مىآموزد که با ابرقدرتها به هیچ وجه نمىتوان مصالحه نمود چرا که طبیعت سلطهطلبى دارند. (14/3/86)
همانگونه که گذشت تأکید بر مکتب سیاسى امام و ویژگىهاى آن و نیز خط امام(ره) و شاخصههاى آن به نوعى در هر دو مقطع زمانى مورد بحث وجود داشته است. اما در مقطع زمانى اول (76-83) بنا بر مسایل سیاسى موجود یعنى وجود جریانات اصلاحطلب و منتقد نظام در قدرت، مقام معظم رهبرى بیشتر به عناصر اسلام و مردم در مکتب سیاسى امام اشاره نموده و سخنان خود را پیرامون نهادینه سازىموضوع پیوند عمیق امام و نظام سیاسى ایشان با اسلام و مردم بیان نمودند.
به دیگرسخن شاید مقام معظم رهبرى ظرفیت سیاسى آن زمان را براى بیان زوایاى عمیقترى از اندیشه و راه امام(ره) مناسب نمىدیدند.
اما در مقطع زمانى (83-87) رهبر معظم انقلاب با توجه به اینکه جریانات اصول گرا قدرت را در دست گرفته ومردم و دولت به شعارهاى اولیه انقلاب برگشتند، زوایاى عمیقترى از اندیشه و راه امام(ره) را نمایان ساختند. تأکید بر سیاست معنوى و اخلاقى، تبیین ریشه داشتن ولایت فقیه در متن دین و ارزشها، توصیف امام به مثابه پیغمبر و شجره طیبه، تأکید بر راه امام به عنوان تنها نسخه پیشرفت و توسعه کشور، انتقاد از کمرنگ شدن مرزهاى عقیدتى- سیاسى و نگاه و مواجه بینالمللى حضرت امام(ره) زوایاى عمیق و در عین حال جدیدى است که رهبر معظم انقلاب با توجه به تغییر فضاى سیاسىکشور بیان فرمودند.
بنابراین این مسأله که بیانات مقام معظم رهبرى در دهه سوم انقلاب در مورد شخصیت و اندیشه امام خمینى(ره) با توجه به تحولات سیاسى کشور از سمت یک دیدگاه رسمى و تأکید بر مفاهیم ساختارى و اساسى به سوى یک نگاه عمیق و تأکید بر مفاهیم معنایى و در عین حال ریشهاى در جریان بوده است، ثابت مىشود.
کلمات کلیدی:
شاخصههاى خط امام(ره)
1-محوریت روحانیت و حوزهها؛ حضرت امام خمینى با درک انحرافاتى که از سوى جریانات غیرمؤمن و داراى تفکرات انحرافى و یا التقاطى، نهضتهاى اسلامى را به انحراف کشاندند، تأکید زیادى روىمحوریت روحانیت در حرکت عمومى انقلاب داشتند و به دیگران اندرز مىدادند که:«کنار گذاشتن روحانیت، غلتیدن در دام ابرقدرتها را در پى خواهد داشت»
2-طرد لیبرالها و دلبستگان به مکاتب انحرافى شرقى و غربى؛ حضرت امام خمینى همواره خواستار هوشیارى نیروهاى انقلاب در برابر وساوس لیبرالها و نفاق افکنان بودند و معتقد بودند لیبرالها که هیچ هنرى جز منفىبافى ندارند، اگر مسلط شوند، اسلام، آزادى و استقلال کشور را در پیش پاىآمریکایىها قربانى مىکنند.
3-مقاومت در برابر نقشهها و طرحهاى آمریکا و همپیمانان آن؛ حضرت امام خمینى هرگونه مدارا با آمریکا را مقدمه انهدام انقلاب اسلامى مىدانستند و معتقد بودند باید با ضربات پیاپى به آنان مجال توطئه و تفکر را از آنان سلب کرد. امام آمریکا را در رأس دشمنان اسلام دانسته و دشمنى آن با انقلاب و اسلام را مبنایى و حل نشدنى مىدانستند.
4- حمایت از محرومین و مستضعفین؛ حضرت امام خمینى انقلاب را متوجه و متعلق به «اقشار پایین جامعه» مىدانستند و معتقد بودند که ثروتمندان و طبقات بالاى جامعه نقشى در آن نداشتهاند. او محرومین را صاحبان اصلى انقلاب و «ولى نعمت» مسؤولان مىدانستند و بارها به آن توصیه مىکردند که در هر طرح و برنامهاى باید منافع و مصالح این محرومین در نظر گرفته شود.
5- خداباورى و خدامحورى؛ حضرت امام معتقد بودند انقلاب براى اسلام بوده و اگر هدف غیر از پیاده کرن احکام اسلامى بود، مردم جوانان خود را به سمت میدانهاى خطر نمىفرستادند و بر شهادت آنان صبر نمىکردند. امام در عین اینکه معتقد بودند در پیاده کردن احکام نورانى اسلام نباید به هیاهوهاى شرق و غرب اهمیت داد، مصالح اجتماعى را در پیاده کردن احکام اسلام و روند آن مدنظر قرار مىدادند و معتقد بودند اگر مصلحت جامعه اقتضا کند، مىتوان اجراى بعضى از احکام را به بعد موکول کرد.
6-وحدت کلمه؛ حضرت امام وحدت و همدلى را رمز پیروزى انقلاب و ماندگارى آن مىدانستند و محور آن را عبور از خواستههاى نفسانى معرفى مىکردند. حضرت امام «نفوذىها» را مهمترین خطر در روند تفرقهافکنى میان «برادران» دانسته و طیفهاى مختلف را از آنان برحذر مىداشتند.
7- ولایت مطلقه فقیه؛ مدل حکومتى حضرت امام که او آن را از دل اسلام و اجماع فقهاى شیعه در طول 14 قرن گذشته به دست آورده بود، «ولایت فقیه» بود. ولایت فقیه در واقع تفسیر معنوى و محتوایى «جمهورى اسلامى» بود. ایشان معتقد بودند، ولى فقیه اختیارات وسیعى در اسلام دارد تا به وسیله این اختیارات گرههاى کور جامعه را به نفع مردم باز کند و موانع منافع و مصالح مردم را از میان بردارد. حضرت امام معتقد بودند مخالفت با حدود و اختیارات ولىفقیه براى آن است که بدون آن نظام دچار ناکارآمدى شده و دشمن را به مقصود خود مىرساند.
8- طرد منحرفین؛ حضرت امام معتقد بودند که منحرفین در هرجایگاهى که باشند باید به مردم معرفىشده و بدون تأخیر و رودربایستى باید کنار گذاشته شوند. حضرت امام یک بار یکى از نوههاىخود را که تحت تأثیر سازمان منافقین قرار گرفته بود از هرگونه دخالت در امور انقلاب برحذر داشت و تا آخر مانع ورود او به عرصه سیاسى گردید. برخورد امام با قائم مقام رهبرى که در چنبره منحرفین گرفتار آمده بود و اعلام اینکه «با هیچکس عقد اخوت نبسته است» و دوستى با دیگران تا زمانى است که آنان در خط اسلام و انقلاب باشند، نمونههایى از این موضوع مىباشند. امام مىفرمودند نباید با استناد به «سابقه مثبت» و «انقلابى» هرگونه داعیه فزونخواهانه و انحرافى را پذیرا شد. امام مىفرمودند: «میزان حال فعلى افراد است.
کلمات کلیدی: